خوانندگان و اقوام گرامي كه مقالهي “نقدي بر مقدمه و حواشي تاريخ اردلان، شماره۸۹۶- 30 مردادماه ۹۵ روزنامه سيروان را مطالعه و به ارجاعات آن رجوع فرمودهاند، استحضار دارند براساس احكام و قواعد شرعي زمان حاكم ماقبل مدرن، و نيز حاليه باوجود استقرار نظام اسلامي كه قواعد و احكام شرعي حاكم و جاري است. لازمه انتساب نسبيت به هر شخصي و ادعاي ورثه به داشتن حقوق شرعي از اموال و املاك موروثي موكول به ارائه مستنداتي مورد يقين ميباشد كه هيچ ايراد و ابهامي برآن وارد نباشد. از جمله آنها در دوره قاجاريه ورقه ی انحصار وراثت و عقدنامه معتبر با ذكر نام وارثان و تقسيم نامه ی ماترك با تعيين سهم هريك ممهور به مهر و امضاي بزرگان قوم و علماي صاحب نام و نشان به تناسب حال اشخاص ميباشد.
سال گذشته در مقالهي نقدي بر مقدمه و حواشي تاريخ اردلان، مستند به نسخه چاپي آن تاليف مستوره، و سيرّ الاكراد چاپ دوم سال ۱۳۷۷كه از نظر تحرير زماني نسخه ی خطي آن به زمان فوت مستوره (۱۲۶۴ ه.ق) نزديكتر است؛ صرفا به جهت نقدي تاريخي، در ارتباط با برائت مستوره از اتهام لغزش قلم و غمض عین واقعيات بطور سربسته و با ملاحظات بسيار در ارتباط با بخشي از كتاب تاريخ اردلان كه از ابتدا تا زمان فوت (۱۲۶۴) به خط و انشاي مستوره نوشته شده است، توضيحاتي در مورد نام همسران خسرو خان ناكام، يعني مستوره خانم و حسن جهان خانم و فرزندان او از خسروخان كه به خط و انشاء مستوره خانم در همين بخش كتاب تحرير شده باستحضار خوانندگان رسيد. و اضافه نمودم كه مستوره خانم در هيچ جاي نوشته خود، از زن يا زنان ديگر خسروخان و فرزندانی از آنها به خط و انشاي خود چيزي ننوشته است.
در همين مقاله اضافه كردم كه بعد از فوت مستوره ظاهرا شخصي به نام ميرزا عبداله منشي باشي در بخش پاياني كتاب خطي و به تبع آن كتاب چاپي تاريخ اردلان با عنوان “تتمه كتاب” صفحات ۲۱۱تا ۲۲۳ كتاب چاپي مطالبي به خط و انشاء خود اضافه كرده و به شرح صفحه ۲۱۶ بدون ذكر نام مادر از شخصي به نام فضل اله خان به عنوان (برادر رضا قلي خان) نام برده؛ اما نام فضل اله خان يا نام مادر او در هيچ جاي نوشتههاي مستوره از ابتدا تا زمان فوت ديده نميشود و وجود ندارد.
و نيز با اشاره به سيرّ الاكراد توضيح دادم كه اين كتاب به مانند مستوره فرزندان خسرو خان را از حسن جهان خانم يكايك نام برده، و سپس اضافه كرده كه خسروخان از ( ؟ ) اولاداني داشته و تعداد آنها را چهار نفر نوشته كه فضل اله خان يكي از آنهاست. علامت سئوال داخل پرانتز را اين جانب گذاشتم چراكه نخواستم از(صفت جمعی ) كه نويسنده بكار برده بود و معمول خدمه دربار سلاطين و حاكمان آن زمان بود استفاده نمايم (نگاه كنيد به صفحه 93).
انتشار اين مقاله نقد تاريخي به طور سربسته و مختصر كه فقط به مناسبت موضوع به ناچار از فضل اله خان نامبرده و از گذشتهاي به مدت تقريبا دو قرن سخن به ميان آورده كه نامهاي بزرگان همه فراموش شده تا چه رسد به فضل اله خان كه نام و نشاني نه در تاريخ، نه در بين مردم، نه خانه و املاكي در سنندج و كردستان بنام او و يا پسر و نوه او وجود نداشته. انعكاسي در جامعه پيدا نميكرد. كه چه كسي بوده و فرزندان و نوادگان او چه كساني ميباشند. امّا متاسفانه آقاي منصور اردلان آن را به خود بسته و مربوط دانسته و به شرح مطالبي زشت و ناپسند تحت عنوان “جوابي به يك شائبه” و با جابجا كردن نقل قولها با ارائه ی مستنداتي به شرح زير، در رد مستندات مقاله اينجانب كوشيده، و اصالت نَسَبي فضل اله خان را از طريق خسروخان به امان اله خان بزرگ واقف موقوفات مسجد دارالاحسان متصل و ثابت دانسته است.
۱ -مستندات نامبرده يكي تاريخ اردلان تاليف مستوره ميباشد كه به شرحي كه گذشت در بخشي كه به خط و انشاء مستوره ميباشد، در هيچ جا، نه نامي از فضل اله خان به عنوان فرزند خسرو خان ناكام آورده و نه نامي از نام و مشخصات مادر او ذکر نموده است.
و جالب آنكه در سطر ۱۴ ستون اول روزنامه مطالبي را از بخش پاياني كتاب تاريخ اردلان با عنوان ” تتمه كتاب” كه به خط و انشاي ميرزا عبداله منشي باشي است و در آن از فضل اله خان به عنوان (برادر رضاقلي خان) نام برده عينا در داخل گيومه گذاشته، و سپس در سطر ۲۲ ستون اول روزنامه مينويسد: “قاطعانه ميگويم هركسي كه فراز مذكور را بخواند ترديدي در منظور و بيان مستوره خانم در ارتباط با رابطهي برادري بين رضا قلي خان و فضل اله خان به خاطرش خُطور نميكند، مستوره خانم صريح و قاطع نوشته كه آن دو نفر برادر يكديگرند “
اين مطالب يك تحريف آشكار تاريخ است و اين آقاي محترم نوشته و خط ميرزا عبداله را در نسخه كتاب چاپي صفحه ۲۱۶در داخل گيومه گذاشته اما آن را به نقل از مستوره بيان كرده است.
۲ – مستند ديگر وي كه به خود ايشان مستقيماً ارتباط پيدا ميكند، استناد به راي دادگاه تجديدنظر كردستان دائر به اثبات انتساب وي از طريق پدرش اسداله، فضل اله ، خسرو خان ناكام به امان اله خان بزرگ و صدور حكم توليّت موقوفات مسجد دارالاحسان به نام نامبرده ميباشد.
اثبات انتساب به امان اله خان و وجاهت شرعي توليّت موقوفات مسجد دارالاحسان زماني حاصل ميشود كه پايه و اساس مدافعات در دادگاه در واقع به مفهوم شرعي صورت گرفته باشد و تمامي راه هاي ايراد و اشكال بر آن مسدود شده باشد ؟ و از جمله آنها ورقه ی انحصار وراثت وعقدنامه مادر فضل اله خان ممهور به مهر و امضاي اقوام و علماي صاحب نام و نشان آن زمان درخور شان و مقام حاكم و والي كردستان است كه بايد به محضر دادگاه ارائه شده باشد كه نشده؟
مستند تاریخي هم كه در روزنامه ی سیروان به آن استناد كردهاند به شرح بند ۱ فوق الذّكر به خط و انشاي مستوره ، نامي از فضل اله خان و نام مادر او وجود ندارد . و نسخه خطي تاريخ اردلان تاليف مستوره كه به مدت تقريبا دو قرن از اَنظار اقوام و محققان پنهان مانده بود، و براي اولين بار ناگزير به ارائه ی آن به محضر دادگاه شدهاند، با سوء استفاده و بدون توضيح به اينكه بخشي از اين تاريخ تا تتمه كتاب به خط و انشاي مستوره ميباشد . و بخش پاياني با عنوان “تتمه كتاب” به خط و انشاي ميرزا عبداله ميباشد، به مانند بند 1 فوق، نوشته ميرزا عبداله را در تتمه نويسي كتاب خطي صفحه ۲۲۲ و همچنين نوشته ميرزا عبداله در صفحه ۲۱۶ كتاب چاپي را به عنوان نوشته مستوره به قاضي محترم القاء نموده است. به طوري كه در دادنامه (شماره۸۱۱ -۸۵/۷/۳ كلاسه پرونده ۲۶۰/۸۴ ) مينويسد “در صفحه ۲۲۲ نسخه خطي كتاب تاريخ اردلان… و همچنين در صفحه ۲۱۶ نسخه چاپي آن خانم مستوره اردلان شاعره و نويسنده و وقايع نگار شهير كُرد از فضل اله خان به عنوان برادر رضا قلي خان فرزند خسروخان نام برده است. براساس كتاب مذكور… دادنامه تجديدنظر خواسته تاييد ميشود.
در حالي كه نه در كتاب خطي تاريخ اردلان (كه اصولا بايد نسخه چاپي منطبق با مندرجات آن باشد.) و نه در كتاب چاپي تاريخ اردلان، در آن بخش كه به خط و انشاء مستوره ميباشد در هيچ جاي آن از فضل اله خان نامي به عنوان فرزند خسروخان ناكام، يا به عنوان برادر رضاقلي خان ذكري به ميان نيامده است ، و اشارهاي هم به نام مادر او به عنوان همسر شرعي خسرو خان ناكام نشده است؟
و به طور خلاصه، مستندات آقاي منصور اردلان به عنوان امتداد رشته ی نَسَبي امان اله خان بزرگ به شرح مرقوم مبهم ميباشد، و نه فقط صادقانه مستندات خود را به محضر دادگاه بیان نداشته بلکه حرکاتی ناشایست به منظور اغفال ورسیدن به مقصود ،حتی خلاف شرع، وحبس کتاب خطی میراث وارثان برحق آن به هر دلیل تقریباً به مدّت دوقرن تا همین زمان آثاری از حرکات مزوّرانه ی نامبرده می باشد.
ولذا از آنجا كه اساس توليّت به اثبات نَسَبيت بطور يقين و بي ابهام استوار است، هركس از اعضاي اين خاندان كه شرايط لازم را دارا باشد برای تولیّت موقوفات مسجد دارالحسان ویا ،اداره ی اوقاف تا اعلام شخص واجد شرایط لازم محقّ به درخواست لغو حکم مذکور ودر دست گرفتن موقوفات به قائم مقامی واقف می باشد.
و با اينكه اين جانب اين شرايط را دارم هيچگاه خواستار به عهده گرفتن اين تكليف سنگين با اين سن و سال نبوده و نيستم و اين نوشته را هم به تحريك مقاله ی ايشان و رجزخواني و تنبّه و حق ناشناسي وی به ولي نعمتان خود خصوصاً خانواده ی فخرالمک ، براي ثبت در تاريخ واطلاع همگان نوشتم ، و اميدوارم به همين جا خاتمه پيدا كند.
و در خاتمه از اينكه با گذشت ۱۱ سال از توليّت ايشان، با وجود موقوفات وسيع و فراوان و بقرار اطلاع لوله كشي گاز و غيره از ميان اراضي واملاک آن، به عرض حدوداً ۲۰متر وبه طول خط سیر این لوله ها ، وثبت آثار امان اله خان در میراث فرهنگی و تحمیل شدن هزینه ی نگهداری بر بودجه ی دولت ؟ اینک به شرح آگهي در كانالهاي مجازي، “دارالاحسان” محتاج دستگيري و احسان است !؟؟
اين هم عنوان آگهي در كانال تلگرام: “شكرانه بازوي توانا، بگرفتن دست ناتوان”؟ آیا برای من وشما اعضای خاندان درج این آگهی وشماره حساب بانکی به منظور واریز نذر ونیازهای مردم آبرو ریزی ودردناک نیست!!؟؟
نویسنده: یدالله روشن اردلان دبیر خاندان اردلان